نسبت به وبلاگم که دائماً حسى بین عشق و تنفر دارم. هر وقت عاشقش میشم مینویسم و هر وقت که ازش متنفر میشم غیر فعالش میکنم. خواننده هم ندارم راستش رو بخواى (به جز اینایى که گذرى میان و میرن). چون تا میان دنبال کنن وبلاگو، من وارد فاز تنفر میشم و غیرفعالش میکنم. تقریباً هم دیگه پیگیر نمیشن بعدش. ولى خب این که خواننده نداشته باشى هم باحاله. باور کن. من معمولا هر وقت خواننده پیگیر پیدا کردم، مضطرب شدم.
برای من کل قضیه یه پکیجه. یعنی هم خود وبلاگ هم کسایی که میخوننش روی همدیگه اثر میذارن. واسه همین کیفیت وبلاگ به کیفیت خوانندگانش وابسته است، و بالعکس، یه جورایی. و منم گاهی دچار تنفر میشم اما مدتهاست که نشدم و کمکم داره اینجا برام حس خوبی پیدا میکنه. دوست دارم بدونم برای بقیه چطوره؟
نسبت به وبلاگم حس خوبی دارم و نسبت به خواننده هام حس جنسی دارم.
:))) صادق
یه حس گوهی دارم؛ حس میکنم زیرنظرم و این باعث میشه معذب شم و از خودم دور شم، خودمو بندازم تو چارچوب گاهی وقتا... که این اصن خوب نیس.
همم... خب زیرنظر شاید درست نباشه ولی قطعاً آدم درمعرض دید بقیه هست وقتی وبلاگ عمومی مینویسه.
چراش که احتمالا چون من میخونمش انرژیم خیلی خوبه
:)))) هنوزم عاشق خودتی!
نسبت به وبلاگم که دائماً حسى بین عشق و تنفر دارم. هر وقت عاشقش میشم مینویسم و هر وقت که ازش متنفر میشم غیر فعالش میکنم.
خواننده هم ندارم راستش رو بخواى (به جز اینایى که گذرى میان و میرن). چون تا میان دنبال کنن وبلاگو، من وارد فاز تنفر میشم و غیرفعالش میکنم. تقریباً هم دیگه پیگیر نمیشن بعدش. ولى خب این که خواننده نداشته باشى هم باحاله. باور کن. من معمولا هر وقت خواننده پیگیر پیدا کردم، مضطرب شدم.
برای من کل قضیه یه پکیجه. یعنی هم خود وبلاگ هم کسایی که میخوننش روی همدیگه اثر میذارن. واسه همین کیفیت وبلاگ به کیفیت خوانندگانش وابسته است، و بالعکس، یه جورایی. و منم گاهی دچار تنفر میشم اما مدتهاست که نشدم و کمکم داره اینجا برام حس خوبی پیدا میکنه.
دوست دارم بدونم برای بقیه چطوره؟
وبلاگم مثل رفیق نداشتمه، و مال خودمه تنها، خواننده ای براش باقی نذاشتم بس که آدرس عوض کردم در نتیجه به چیزی که نیست حسی ندارم.
آره خب، از تو انتظار جواب هم نداشتم نون جون. ولی من جدیداً حس نسبتاً خوبی به وبلاگم و خوانندههاش پیدا کردم. نمیدونم چرا.