فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

سیزده

تا حالا این‌جوری به‌ش فکر نکرده بودم که جمله‌ها و مجموعه‌جمله‌های تکرارشونده در رمان fight club سازوکاری مثل موتیف در قطعات موسیقی دارن. تازه الآن دارم می‌فهمم چرا بعضی فصل‌ها خیلی شلوغ و سریعه (آلگریسیمو) و بعضی فصل‌ها خلوت و آروم (آندانته). یا چرا بعضی جمله‌ها با رگبار استرس شروع می‌شن (فورتیسیمو) و بعضی دیگه از جملات در سکوتی خوشایند (پیانیسیمو). لامصب رمان ننوشته، سمفونی خلق کرده. بعدش تشتکم پرید خلاصه. پنجمین باره دارم این رمان رو می‌خونم و این خوانش می‌آردش به جایگاه دهم.  واقعاً هم شاهکاره و مستحق بارها و بارها خوانده‌شدن.

نظرات 3 + ارسال نظر
s شنبه 27 فروردین 1401 ساعت 13:41

ترجمه. ولی چه سؤال جالبی پرسیدی. چون ممکنه بعدش یکی از این دوتا رو بگی: یک) اصلش رو بخون و اون حس رو یه بار دیگه تجربه کن. دو) اصلش رو بخون و تازه برای اولین بار با این کتاب مواجه شو. که خب جفتش واقعاً جذابه و عجیبه من هیچ‌وقت به ذهنم نرسید که برم سراغ اصلش. نمی‌دونم چرا.

:))
می‌خواستم بگم اگه ترجمه رو خوندی خیال می‌کنی که خوندی‌ش. درواقع نخوندی‌ش. پس بخونش.
مخصوصاً ترجمۀ پیمان خاکسار می‌دونم زبالۀ محضه.

s شنبه 27 فروردین 1401 ساعت 11:02

منم فکر کنم سه بار خوندمش. گاهی دلم واسه حسِ اولین بار خوندنش تنگ می‌شه و دلم می‌خواد این حس رو یا حسی شبیه بهش رو، با یه کتابِ دیگه تجربه کنم ولی مورد مناسب رو پیدا نکردم.

اصلش رو خوندی یا ترجمه‌اش رو؟

نیما پنج‌شنبه 25 فروردین 1401 ساعت 04:10 http://www.takonline.blogfa.com

سلام منو به نام

علیک سلام. بفرمایید تشریف ببرید تو کوچه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد