فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

هفده

دوره‌های سخت تو زندگی‌م کم نداشتم. حتی دوره‌های خیلی سخت. حتی به‌عبارتی تا جهنم رفتن و برگشتن هم داشتم. دوره‌هایی که از صبح علی‌الطلوع تا وقت خواب، فقط به کشتن خودم و خلاصی از وضعیت فکر می‌کردم. اما سختی و لامروتی این دوره یه جور دیگه است. آغشته است به یه جور یأس تمام‌عیار از آدم‌ها. از اون سختی‌هایی که با توسل به حافظ می‌شه توضیحش داد برای کسی که سخن گفتنِ دری داند: زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت: صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی.

نظرات 4 + ارسال نظر
1244 شنبه 21 بهمن 1402 ساعت 01:37

ولی من وقتی همه چی تو گندترین حالت ممکن رقم میخوره و از همه نظر دارم تو باتلاق دست و پا میزنم حالم بهتره ، تا زمانی که همه چی داره عالی پیش میره ، میترسم از اینکه همه چیز خوب باشه

دو روی یک سکه‌ان دیگه این وضعیت‌ها. ممکنه هم چرخ نخوره هیچ‌وقت. همیشه خوب باشه یا از اول تا آخرش بد باشه.

لیمو چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت 09:07

چقدر بده که درک میکنم. فقط امیدوارم نشه و نتونی بلایی سر خودت بیاری بلکه بگذره و بره.

الآن فاز بلاآوردن سر خودم رو ندارم. کلاً یه جور دیگه گنده همه‌چی.

جین چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت 01:00

اصلا آدم خوبی واسه دلداری دادن نیستم. میخوام بگم احتمالا نه میگذره نه درست میشه .شانس بیاری سر میشی:/

در کل ردیفه.

سعید سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 05:54 https://anti-efsha.blogsky.com

سلام. مطالب جالبی داری، ولی سایز فونتت خیلی کمه و چشم خواننده رو خسته می کنه.

ولی تو مطالب جالبی نداری، فلذا اندازۀ فونتت برام بی‌اهمیت‌ترین چیز دنیاست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد