فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

هجده: اونی که دربارۀ جای جدیده

همیشه دوست داشتم جایی زندگی کنم که توش قدّ درخت‌ها از ساختمون‌ها بلندتر باشه. گاهی جُز سکوت (می‌دونم سکوت مطلق وجود نداره، منظورم سکوت متعارفه) هیچ صدایی نباشه و بشه بدون زحمت زیاد، آسمون رو نگاه کرد و پرنده‌ها رو دید که بی‌خیال برای خودشون پرواز می‌کنن. خب، چِک، چِک و چِک. دوست داشتم هرچیزی که برای زندگی لازمه تو شعاع 5 دقیقه پیاده‌روی از خونه‌ام باشه. نونوایی، میوه‌فروشی، بقالی. چِک. اگه دلم خواست برم سینما، مجبور نباشم راه زیادی رو طی کنم (حالا چه با ماشین چه پیاده)، اگه خواستم برم تئاتر یا پیاده‌روی یا یکی از کافه‌های محبوبم، لازم نباشه یک ساعت تو راه رفتن باشم و یک ساعت تو راه برگشتن. خب، همۀ این‌ها چِک.

ولی خیلی کوچیکه و توش گاهی احساس خفگی می‌کنم. و برای همین کوچیکی هم تازه باید کلی اجاره بدم. ضربدر و ضربدر. ولی نقطۀ مقابل این کوچیکی، فضای پشت‌بومه با هوای فعلاً خوب بهاری‌ش. نمی‌دونم حالا درکل. زمان بگذره ببینم چی می‌شه. امیدوارم جای خاطره‌انگیزی بشه برام. 

شور وبلاگ‌نویسی‌ای که اول سال گریبانم رو گرفته بود، فعلاً رفته.


نظرات 2 + ارسال نظر
رویا پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1400 ساعت 00:27

وقتی بارون می‌زنه یه گوشۀ سقف از عمد نشتی داشته باشه.
چک، چک، چک.

نامطلوبه.

بالی سه‌شنبه 31 فروردین 1400 ساعت 20:43

چک‌های اولیه که خیلی خوب هستن، ایول.

آره بالی. تقریباً مهم‌ترین فاکتورها بودن. حالا ببینیم در ادامه چی می‌شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد