فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

نوزده: اونی که دربارۀ حرف تِد به رابین تو اپیزود *بحران موشکی استینسنه*

تد به رابین می‌گه «گاهی عشق یعنی یه قدم بری عقب.» بعد رابین چرت‌وپرت خودش رو می‌گه و بعد تِد می‌گه «به‌نظرم اگه یکی برات مهمه باید دنبال خوشحالی اون باشی. حتی اگه درنهایت خودت بیرون بمونی.» (ترجمۀ سریع دم‌دستی.) و خب حرف درستی می‌زنه، منتهی چیزی که در ادامۀ این قضیه و این استدلال مطرح نمی‌شه اینه که اگه شما بیرون بمونی (تنها گذاشته بشی یا هر چیزی) به‌مرور اون اهمیتی که به طرف می‌دادی کم‌تر و کم‌تر می‌شه تا این‌که دیگه چیزی ازش باقی نمی‌مونه. هیچ‌چیزی بهتر از خوشحالی کسی که دوستش داریم نیست، واقعاً، اما ما فقط آدم‌های خودمون رو دوست داریم و اگه جا بمونیم ازشون، دیگه آدم‌های ما نیستن.

نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس بیکل یکشنبه 7 خرداد 1402 ساعت 17:55 https://travisbickle1.blogsky.com

آشنایی با مادر؟؟
دوسش دارم

سریال خیلی جذابیه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد