خانه
عناوین مطالب
تماس با من
فکر میکنم بهش
ولی شاید اصلاً فکر نکردم بهش
فکر میکنم بهش
ولی شاید اصلاً فکر نکردم بهش
آمار : 37016 بازدید
Powered by Blogsky
چهل
امروز از اون جمعههاست که باید نفت ریخت روش و آتیشش زد و بالای جسدش رقصید و آخر سر هم روش شاشید. منتهی الآن ترتیب این لیوان چای رو میدم و شروع میکنم به بررسی کتابهای جدید واسه سفارش. بعد هم ترجمه و ارسال و تمام.
جمعه 8 مرداد 1400 ساعت 14:53
0
لایک
نظرات
1
+ ارسال نظر
Queen Ghost
سهشنبه 6 مهر 1400 ساعت 10:18
چه توصیف زیبا و به جایی. به خاطر سپردمش واسه همهی روزهای بد.
0
0
امیدوارم هیچوقت لازمت نشه.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت
Gravatar.com
ثبت نام کنید. (
راهنما
)
نام
ایمیل
آدرس وبسایت
مشخصات مرا به خاطر بسپار
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد
ارسال نظر
چه توصیف زیبا و به جایی. به خاطر سپردمش واسه همهی روزهای بد.
امیدوارم هیچوقت لازمت نشه.