چند وقت پیش متنی انتقادی ترجمه میکردم دربارۀ آثار داستانی وولف که نوشتۀ خیلی جانداری بود و لذت زیادی ازش بردم. کار ترجمه که تموم شد، برای نویسندهاش که یه دختر همنسل خودم و ساکن لندنه، یه ایمیل فرستادم و ازش بهخاطر این نقد تشکر کردم و براش آرزوی موفقیت کردم. بعد از مدتها، دیشب جوابم رو داده. گفته خوشحال میشه وقتی کسی با نوشتههاش موافقه و برام تو هر زمینهای که کار میکنم آرزوی موفقیت کرده. اتفاق خوشحالکنندهای بود. ولی حالا نمیدونم بعد از این همه تأخیری که تو جوابدادن به ایمیلم روا داشته، به این مکاتبه ادامه بدم یا بیخیالش بشم. چند وقتی هم هست که کلاً ارزش روابط مجازی برام به درجۀ صفر مطلق نزدیک شده. نه اینکه کلاً بخوام منکر ارزش وجودیشون بشم یا اصلاً نخوام با کسی دوستی مجازی داشته باشم، بلکه صرفاً تو اون دورهایام که میدونم کسی که به دادت برسه وقتی نیازش داری تو اینترنت نیست، هرجا که باشه. ولی از طرفی داشتن یه دوست ایمیلی همرشته و همفکر که نویسندۀ خوشقلمی هم هست از قضای روزگار، خیلی جذابه و شانس داشتنش هر روز در خونۀ آدم رو نمیزنه. حالا نمیدونم چه کنم. ببینیم چی پیش میآد.
این مکالمههای کوتاه با آدمهایی که ذهنشون رو دوس داریم اینقد ناب و کمیابن که وقتی پیش میان من سعی میکنم خونسردیمو حفظ کنم و اصرار و عجله نکنم که یه موقع خراب نشه. دلگرمیشو یه جا گوشهی دلم نگه میدارم.
دقیقاً. خیلی خیلی کمیاب و ارزشمندن.
ادامه بده ادامه بده ☺️
حالا ببینم چی میشه :)) اصرار نکن.
داشتن دوست ایمیلی تجربه خیلی خوبیه.
بهش ایمیل بده اما نه جوری که انگار خیلی ذوق زده شدی.
آره بابا منم دستکم به این زودی جواب نمیدم به ایمیلش که :)) فکر میکنه خبریه.