فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

چهل و چهار: خانۀ روشن

تو این فکرم که بعدها اگه پولی دستم رسید که امکانش رو می‌داد، یه جایی تأسیس کنم به اسم خانۀ روشن که هیچ چیز خاصی نداره جز این‌که خونه‌ایه که همیشه یکی اونجا هست و درش همیشه به روی همه بازه. برای آدم‌هایی که گاه و بی‌گاه، شب و نصف شب احساس می‌کنن دنیا داره به آخر می‌رسه و فقط و فقط و فقط این آرزو رو دارن که کاش یکی بود که به‌ش این رو می‌گفتن. اصلاً نفس بودن یه همچین جایی پنیک اتک‌های نصف‌شبی آدم رو یه پرده سبک‌تر می‌کنه. ولی دنیا داره به آخر می‌رسه و هیچ خانۀ روشنی هم وجود نداره. اسم این جا هم که خب مشخصه رفرنس به کی و چیه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد