فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

شصت و یک

حسابم تقریباً خالیه دیگه. از سر نیاز رفتم تو تیم صحنۀ یه فیلم کوتاه و این چند روز یا همه‌ش داشتم کار می‌کردم یا تو ترافیک لوکیشن به خونه بودم. تجربۀ تازه و خوبیه برام. تو کارهای فنّی هم خوب‌ام و قدرت حل مسئله‌ام هم محک می‌خوره سر این کار. یعنی تا این‌جا که خورده و خوب بوده. دو سه روز هم هست دارم بالأخره رفیق پانجونی رو می‌خونم و خیلی بامزه است. اراجیف این بابا رفیق پانجونی رو که می‌خونم قشنگ برام یادآور حضرات صاحب‌منصب خودمونه که انگار فقط ازرهگذر ورّاجی و مهمل‌گویی و مسئله درست‌کردن تونستن به نون و نوایی برسن. خلاصه که رمان خوبیه. رمان epistolary هم هست از قضا؛ یعنی روایت داستان ازطریق نامه است. دیگه این‌که قیمتش هم قیمت چاپ اولشه: 8500 تومن ناقابل. از یه بسته آدامس اربیت ارزون‌تره. برم بخوابم که فردا 6:30 صبح آفیش‌ام. نمردم و من هم آفیش شدم. کار خدا رو ببین.

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 11 آذر 1400 ساعت 22:21 http://FLURANS.BLUGSKY.COM

مبارکه

زنده باشی سالار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد