چند وقت پیش نشستیم با هم fleabag رو دیدیم. خب خیلی ازش تعریف شنیده بودم و اون هم قبلاً دیده بود و خیلی دوست داشت. و انصافاً خیلی خوب شروع میشه و خوب جلو میره و تموم میشه و کش پیدا نمیکنه بیخود. فرق انگلیسیها با آمریکاییها تو سریالسازی همینه. آمریکاییها گاو رو اینقدر میدوشن تا لاغر بشه و آخر سر بیفته بمیره. اصلاً یه کارهایی میکنن. سریالهای درجهیک رو تبدیل میکنن به فیلم هندی. اما انگلیسیها نه. بگذریم. چند تا اپیزود دیده بودیم که برگشت گفت یه کاراکتر هست که من رو یاد تو میانداخت دفعۀ اول که میدیدم. بعد رفتیم جلو و کاراکتر کشیشه اومد تو فصل دوم و معلوم شد منظورش همینه. حالا دیروز داشتم دوباره تماشا میکردم، اونجایی که فلیبگ داره میگه تو از این کشیش باحالهایی و اینها، کشیشه بر میگرده میگه: No, I'm a big reader with no friends. هاها. تعجبی نداره که یاد من افتاده.
تاره بود دیه. تازه میدونستی دوستدختر مکدوناست؟ البته فکر کنم بهم زدن اما طنزشون خیلی شبیه است.
آره بالی، دوسدخترشه :)) نمیدونم به هم زدن یا نه ولی. میآن به هم.
من طنز دارکشو خیلییی دوست داشتم
آره خوب بود. تازه بود.
بالی Fleabag محشره!
بالی خوبه، ولی خیلی overrated ئه.