فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

یازده


آلفرد می‌دید که هم برای فلیکس و هم ماری مقطعی از زمان آغاز شده است که نظیرش را گاهی کسانی تجربه می‌کنند که عمیق‌ترین هیجانات را از سر گذرانده‌اند. در چنین مقطعی از زمان، دیگر نه امیدی وجود دارد و نه ترسی، و از آنجا که چشم‌انداز آینده و امکان نگاه به گذشته از دست رفته است، آدمی حتی زمان حال را هم در گیجی و منگی سپری می‌کند.

مُردن؛ آرتور شنیتسلر؛ ترجمۀ علی اصغر خان حداد (که عمرش دراز باد)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد