فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

بیست و سه

نشسته‌ام پای سریال فرندز، دسر توت‌فرنگی می‌خورم و به این فکر می‌کنم که من‌باب سلامت روانم، به زرزر کردن بیش‌تری محتاج‌ام. ولی اطراف‌واکناف ذهنم بدل به برهوت خدا شده و از اعماقش هم چیزی جز صدای حکیمانۀ «ولش کن نمی‌خواد زرزر کنی» بیرون نمی‌تراود. ول کردن، البته، در تمام شئون زندگی کنشی خداپسندانه است. حالا که دارم دقت می‌کنم، واقعاً هست. خیری که من طی این پنجاه و چهار روز از ول کردن دیده‌ام، سال‌های آزگارست که از هیچ‌چیز ندیده بودم. پس one more round before we're through، لطفاً.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد