دیدی یه وقتهایی حوصله نداری، یا سرت شلوغه و وقت نداری، یا تنبلی و هرچی هست و نیست رو ول میکنی روی میزت و بعد به خودت میآی میبینی زیر کوهی از کاغذ و کتاب و دفترچه باید دنبال اتود لامی قرمز هفتدهمت بگردی چون با هیچچیز دیگهای جز اون نمیتونی درس بخونی؟ بعد کمر همّت میبندی و شروع میکنی میز رو از هرچیز غیرضروری پاک میکنی و بعد، وقتی میشینی پشتش چشمهات برق میزنه و همهچی راحتتر و سریعتر جریان داره؟ من همین رو نیاز دارم الآن. میزی که دیگه هیچ گزینهای روش نیست. حالا وقتشه یه نفس عمیق بکشی و بگی حالا بیاید از اول مذاکره کنیم. آل د ریسپکت تو هاروی اسپکتر.