فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

شصت و چهار

تراشتگن عالی بود امشب. درخشان. سیوهای عالی داشت و همه‌چی. منتهی تو دقایق آخر بازی گل خورد. بعد از گل‌خوردن یه حرکتی کرد که نهایت قشنگی و زیبایی بود از دید من. پرید و با دست‌هاش یه حالت ای بابا درآورد. با این‌که بارسا سه تا گل جلو بود و اون گل خللی به پیروزی و قهرمانی وارد نمی‌کرد، اما از دید تراشتگن که، تکرار می‌کنم، عالی بود، اون گل دقایق آخر رئال یک شکست شخصی بود. من این ذهنیت رو دوست دارم. این‌که در سطح فردی نهایت سعی‌ات رو بکنی تا کار خودت رو بی‌نقص انجام بدی، و کمک کنی به جمع تا پیروز بشن. اون آخر ماخرا هم اگر شخصاً شکست خوردی، پیروزی جمعاً می‌شوره می‌بردش.


داشتم فکر می‌کردم چقدر دلم می‌خواد یه چند تا پیام قشنگ دریافت کنم تو این روزهای تاریک. کاش دوام بیاریم، کاش دوام بیاریم.

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی دوشنبه 26 دی 1401 ساعت 21:51

من از فوتبال سردر نمیارم ولی خوب امیدوارم پیامهای خوبی به دستت برسه و برای این که ذهنت سعی می‌کنه با شاد نگه داشتن خودش توی این روزها تعادلش رو نگه داره درون خودت احساس دوگانه‌ای نسبت به لذت بردن از زندگی نداشته باشی.
اسم فوتبالیسته شبیه پیراشکیه‌. سانست پارک رو چرا نخوندم.

مرسی. پیام‌های خوبی به دستم رسیدن :)
من یکی تو هیچ شرایطی از لذت‌بردن از زندگی خجالت نمی‌کشم. اساساً زندگی برای همینه.
:)) بیچاره تراشتگن.
چرا نخوندی واقعاً؟ رمان خوبیه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد