فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

هفتاد و یک: استثنائات

دوست ندارم وقت تلف کنم برای صغری‌کبری‌چیدن. وقتی همۀ وجودت دردناکه، تصور این‌که تو مایع سیاه قیرمانندی غرق بشی که کارش تسکین تمام دردهاته، لذّت‌بخشه. امشب به پیرمرد گفتم مرگ و زندگی درون ما توأمان وجود دارند، و ما فقط وقتی می‌تونیم درست و به‌قاعده بمیریم که به نیروهای مرگِ درونمون اجازۀ رشد، هم‌پای نیروهای زندگی، داده باشیم. در غیر این‌صورت، همیشه مرگ برامون نابهنگام و ناپخته خواهد بود. بعد تمام مسیر برگشت داشتم فکر می‌کردم اگر این حرف رو کسی قبل از من نگفته باشه، یه همچین تأملاتی مواد خام فلسفه‌های درخشانه. بعد هم به این نتیجه رسیدم که گفته و نگفته‌اش به درک. بعدتر هم یا اون حرف جَنِت فیچ افتادم که گفته بود دنبال رهایی از تنهایی نباشید، «آدم‌های باهوش و حساس استثنائند»، استثنائاتی یک در میلیون. بعد به تمام آدم‌هایی فکر کردم که این چند سال اخیر باهاشون دوست شدم به‌ظنِّ این‌که باهوش و حساس‌اند و فهمیدم که شاید فقط یه نفرشون واجد این کیفیاته، و اون هم احتمالاً فقط باهوشه. به سایلنسیا فکر کردم و دیدم این یکی واقعاً نه تنها باهوش و حساس نیست، بلکه خنگ و زمخته، و من دارم زور می‌زنم تا ردّی از این کیفیات درش پیدا کنم. واقعاً احمقی چیزی‌ام؟

نظرات 4 + ارسال نظر
لیلی شنبه 22 بهمن 1401 ساعت 19:55

معنی تحت لفظی intelligent جالب بود بهش توجه نکرده بودم. والا اگه بدونم نوربرت الیاس کیه.به هر حال علاقه به قیرمذاب هم محترمه

مرسی که درک می‌کنی :*

لیلی پنج‌شنبه 20 بهمن 1401 ساعت 22:27

اصلا چرا دنبال آدم باهوش و حساسی؟ به نظرت باهوش و حساس هستی؟ اگه هستی فقط آدم باهوش و حساس می‌تونه کنارت بمونه؟ آدمهای معمولی خیلی آرامش بخش ترند.
گمونم فروید غریزه مرگ رو مطرح کرده. شبیه چیزی که نوشتی.
به نظرم باید درد رو تعریف کرد. همه وجود آدم چرا درد بکیره برای چیزایی که می‌خواد بسپردشون به قیر مذاب؟ من ریشه دردهای درون خودم رو نارسیسیزم خاموش درونیم می‌دونم. پراکنده نوشتم ذهنم منظم نیست.

این نوشته در مذمت آدم‌های معمولی نیست. نمی‌دونم والا. البته این باهوش اون باهوش متعارف نیست. یعنی منظور من intelligent ئه نه smart. اولی از ریشۀ لاتینیِ legere یعنی انتخاب می‌آد. کسیه که توانایی داره از بین چند تا چیز دست به انتخاب بزنه. الآن معناش اینه که کسیه که می‌تونه دیدگاه‌هایی غیر از دیدگاه خودش رو هم بفهمه و براساس اون‌ها عمل کنه.
آره، تو این کشف جدیدم غریزۀ مرگ فروید هست، ولی بیشتر به فرایند گسترش تمدن نوربرت الیاس و دور کردن مرگ از منظر عمومی فکر می‌کنم الآن.
قیر مذاب خیلی خوبه :))

samar پنج‌شنبه 20 بهمن 1401 ساعت 20:55 http://glassbubbles.blogsky.com

گمت کرده بودم الان از توی کامنتا پیدات کردم و چقدر عوض شده همه چیز و بهتر البته. نه احمق نیستی هنوز نیمچه امیدواری توی وجودت داری که شاید برداشتت اشتباه بوده که جا داره بهت بگم متاسفانه اکثر اوقات برداشت اولیه درسته
تعبیر من از نیروهای مرگ و زندگی همیشه این بوده که قدرت ویران گریت توی بعضی چیزای زندگیت باید همپای قدرت جادوگری و ساختنت باشه

مرسی که دوباره پیدام کردی.
تعبیرت قشنگه به‌نظرم. من هم داشتم به همچین چیزی فکر می‌کردم. این‌که اگر توان تخریب نداشته باشیم توان آفرینش هم نداریم و قس علی هذا...

پرپری پنج‌شنبه 20 بهمن 1401 ساعت 11:57

پس خوبه که هوش طیف گسترده‌ای داره اینجوری آدم باهوش به ازای هر نقطه طیف داریم. خوش به حال اونایی که اوایل طیف هستن و بیچاره اونایی که تهش هستن

این دربارۀ intelligence نمی‌دونم چقدر صادقه، چون intelligent با smart فرق می‌کنه. باهوش اولی یعنی کسی که intelligent ئه (از ریشۀ لاتینی به معنای توانایی انتخاب از میانِ ...) همیشه و همواره می‌تونه دیدگاهی غیر از دیدگاه خودش رو اتخاذ کنه و براساس اون حرف بزنه و تصمیم بگیره. مطمئن‌ام که اکثریت مطلق افراد جهان فاقد این هوش هستند و هیچ طیفی هم نداره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد