چند ماه پیش جعبهابزارم رو از پشت در خونه دزدیدن بردن. البته این پشت در خونه اون پشت در خونهای که شما تصور میکنید نیست. محیط خصوصیه خودش که هر کسی نمیتونه بیاد. معلوم هم بود کار کیه اما خب طرف گردن نگرفت و جعبهابزارم رفت که رفت. من اون موقع با خودم فکر کردم طرف زده به کاهدون. چون مگه یه مشت پیچگوشتی و انبر و چکش و اینها چقد میارزه؟ تا اینکه امروز مجبور شدم برم پیچگوشتی و انبردست بخرم و دیدم یا قمر بنی هاشم. همچین کاهدونی هم نبوده و آقا یا خانم دزده میدونسته داره چی کار میکنه. بگذریم. وقتی صبح یه عالمه پولی که سخت به دست میآد رو پیاده شدم برای چهار قلم جنس، دیگه توش و توانی برام نموند دربرابر وسوسۀ خرید چیزهایی که دوست دارم، ازجمله اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید تصحیح شفیعی کدکنی، که نیم میلیون ناقابل شد تقریباً (کماکان ارزونتر از اون 4 فقره جنسی که صبح خریدم.) آدم اگه قراره پول از دست بده به هر حال، همون بهتر که چیزی رو بخره که دوست داره.
یه عزیز دلی اومد منّتکشی کرد و همهتون رو بخشیدم بهخاطر اون. لذا کامنتدونی باز میمونه فعلاً.
چغکی یا موسی کو تقی؟ :))
چغکی دیگه :))
حالا تهش ناچارا همونو میگم دیگه
باریکلا. قمارباز اگه نگه به فلانم و اینا...
خب من فهمیدم معیار ما برای گرونی با هم متفاوته، تو بگو از من صد تومن بدزدن من تا دویست تومن به کائنات خسارت نزنم آروم نمیشم
تو خونه بنایی بود و من هرچی ابزار و میلگرد و کلنگ و استامبولی و فلان بود از تو حیاط اوردم تو خونه که کسی نبره. بعد اومدن داربستو جمع کنن فکر میکنی چی بردن:| یک گلدون پلاستیکی خالی با چهارتا میوه ی کاج داخلش:/ فکر کنم واسه ولنتاین میخواسته.کاش حداقل یه گلدون برده بود.
:)))
وقتی میبرن باید بگی فدا سرم، بهترش رو میخرم یا بیشترش رو در میآرم. وگرنه نمیشه زندگی کرد. الآن در مملکتی زندگی میکنیم که هرکسی داره یه جوری از یکی دیگه میدزده.
چرا میخواستی کامنت دونی رو ببندی ؟اصلا مگه دست شماست ؟ملت با صاحب وبلاگ انس میگیرن بسیار کار ناپسندیه بستن کامنت و دور از شان شما
مشهدی هستی ؟
همین اواخر پمپ باد همسر رو از ماشین زدن تو کارواش
چند روز بعد دوچرخه برقی و خدا تومتیش رو
بنده خدا پیر شد شکست و خم شد
خیلی بده ازت چیزی بزنن
درک مبکنم
من که علم غیب ندارم بدونم کی با من انس گرفته کی نگرفته؟ حال و احوال میکنم که درجریان امور خوانندگان خوبم قرار بگیرم که اینها هم ماشالا هزار ماشالا هیچ نم پس نمیدن. البته به جز چند تا از خوباشون.
آره، خیلی بد وضعی شده و الآن یه همچین چیزهایی رو اگه بدزدن سخت میشه جایگزین کرد.
در کدام عوالم سیر میکنی که خیال کردی ابزار گرون نیست ؟ هعی... ما پولو از عابربانکم میگیریم میشمریم و تا وقتی شمارش تموم بشه بد بد نگاش میکنیم اون وقت این داداشمون...
من عاشق ابزار بوده و هستم و تا اوایل سال 1400 مرتب میرفتم بازار و ابزار میخریدم. جز ابزار برند و ساخت اروپا یا آمریکا، بقیۀ ابزارآلات گرون نبودن. حتی دریل و اینجور چیزها رو هم میشد تا 600، 700 تومن خرید. تو یه همچین عالمی سیر میکردم.
اتفاقا چون داستان توی ورژن مدرن بازتعریف شده جای روباه و بره عوض شده, روباه شده لطیف و دوست داشتنی و بره داستان ما شده بدذات و خونخوار و حیله گر و دیگه نتیجه میدونی چی میشه
اوه. یعنی برّۀ نازنازی روباه رو میخوره؟
البته خب این هم باز شاید داستان خوبی باشه :))
چغک چیه؟ :))
گنجشک در گویش مشهدی
خوبه که تونستی هم برای اپشن ضروری و بیخود و هم خواسته دلت هزینه کنی. خدایااا من فقط اسم این کتابو شنیدم و واقعا احساس کردم من در حد روباه ناقلا و بره نازنازی میخونم :))
خوشحالم کامنتا رو نبستی
:)) روباه ناقلا و بره نازنازی هم کتاب خوبی باید باشه. مخصوصاً اگه آخرش روباه ناقلا برۀ نازنازی رو بخوره :))
ها آره، خطر از بیخ گوشتون گذشت :))
آره بابا ابزار خیلی گرونه. اسرارالتوحید هم خیلی خوبه به خصوص که با کاهدان یه قرینه معنایی ظریفی داره چون شیخ ما گفت آن یک دانه هم تویی و اینا. موسیقی من به درد تو نمیخوره.سر به بیابان میگذاری.هرکسی موسیقی خودش رو داره. منم قدیمی هستم و صدای لولاهای عمارت وجودم داره میاد.
اصلاً یهجوری گرون شده که من دیگه نمت. یه جوری اینجا میگی من قدیمی هستم انگار من چُغُکِ امسالیام. من هم با اجازهتون قدیمی هستم و موسیقی خودم رو دارم :))