فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

فکر می‌کنم به‌ش

ولی شاید اصلاً فکر نکردم به‌ش

بیست: بدرود دگوری، تا یه دیدار دوباره...

این چند وقت خیلی حرص خوردم و استرس داشتم. فشار کار هم زیاد. بعد، دیدم تو اینستاگرام دارم یه سری دگوری رو دنبال می‌کنم که درست اون لحظه‌ای که ازشون انتظار دارم که حرفی بزنن، موضعی بگیرن، سیگنالی چیزی بدن، خفه‌خون مرگ گرفتن یا دارن کمافی‌السابق خودِ دگوری و کارهای دوزاری‌شون رو تبلیغ می‌کنن. زدم از دم همه‌شون رو آنفالو کردم. برنامه هم دارم تعداد بیشتری رو آنفالو کنم، لیکن چه چاره با بخت گمراه؟ خیلی‌هاشون فامیل‌اند؛ هرچند فامیلی که از هفت پشت غریبه برام غریبه‌تر شدن. نمی‌دونم. شاید زدم اون‌ها رو هم آنفالو کردم و خلاص.

درسته که این تنش آخری باعث شد ساعت‌ها و بلکه روزهای متمادی کله‌ام زارعی‌پور باشه، اما الخیر فی ما وقع، و باعث شد به ماهیت یک سری از روابط و دوستی‌های نیم‌بند فکر کنم و از خودم بپرسم: «خُب که چی؟» دو سال پیش سر یه پروژه‌ای با هم سه، چهار بار چایی خوردیم سیگار کشیدیم، یا اون یکی که مگر تصادفی یه گوشه‌ای ببینمش و باهاش نیم ساعت حرف بزنم، وگرنه که صد سال دیگه هم نمی‌دیدمش. لزومی داره کشیدن بارِ این آشنایی‌ها؟ نه والا.

همه‌ش هم این دو سه روزه این بیت مولانا تو ذهنم تکرار می‌شه:

در این زمان که خُمارم مطیعِ من می‌باش

چو مست گشتم از آن پس به اختیار تواَم

و ترجمه‌اش به زبان فارسی سخت امروز برام اینه: وقتی لازمت دارم که باهام حرف بزنی چیزی بگو، اگر نه تا ابدالدهر زبونت رو تو کونت نگه دار.

نظرات 3 + ارسال نظر
لیمو پنج‌شنبه 18 مرداد 1403 ساعت 11:10

آخه کاش با آنفالو کردن چیزی عوض هم میشد. من میکنم و حتی دلم خنک هم نمیشه...

خب دلت تب داره.

تکتم دوشنبه 25 تیر 1403 ساعت 01:30

علی جون فکر کنم من دی‌اکتیو کردم، من رو حساب نکردی اشتباها جزو دگوری‌ها :)))

تکتم جون تو همیشه تو قلب منی.

خانوم ف چهارشنبه 20 تیر 1403 ساعت 23:32 http://khanomef.blogsky.com

اساتید ادبیات همه اندر کف همچین ترجمه ای از این دو خط شعر شدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد