-
ده: اونی که دربارۀ عمیقترین حرفِ یه شب تا صبحه
دوشنبه 9 فروردین 1400 09:52
که میشه وقت تحلیل داستایوسکی و انطباقش با زندگی و مراورید حکمت: عزیزم تو دردت این نیست که میخوای بهش برسی، دردت اینه که میخوای دنبالش بدوی.
-
نُه: اونی که دربارۀ کشتیِ ارواحه
شنبه 7 فروردین 1400 18:45
سه سال پیش که هنوز کشتهمردۀ خبر بودم و هر روز تقریباً سی، چهل سایت خبری رو میخوندم (ازجمله سایتهایی که داغترین خبرشون عکس هِیلی مَتِرز با بیکینی بود)، تو سایت راشا تودِی عجیبترین و غمانگیزترین خبری رو خوندم که میشد تصور کرد. تیتر خبر این بود: « کشتیهای ارواح» پُر از دریانوردان مرده در سواحل ژاپن پهلو میگیرند...
-
هشت: اونی که لیریکِ کوتاهترین آهنگِ خفنِ استیون ویلسونه
جمعه 6 فروردین 1400 21:41
all hail to love and love is hell the self can only love itself all hail to love and love is hell پ.ن.: این آهنگ Unself رو فوقالعاده دوست داشتم. بقیۀ آلبوم رو نه. زده تو کار الکترونیکبازی و من حقیقتاً طرفدار قضیه نیستم. ولی این ترک خیلی خوبه. خیلی. محشره. کلاً 1 دقیقه است. و اولش جوری میخونه که انگار داره میگه:...
-
هفت: اونی که دربارۀ ناخودآگاهه
پنجشنبه 5 فروردین 1400 20:00
آدمها خواب میبینند و هر کس دربارۀ خواب موضع خاص خودش رو داره. کمتر دیدم آدمی بلاتکلیف باشه دربارۀ کلیت خوابدیدن. یا فکر میکنه خواب معنایی داره یا از اساس منکرشه یا کلاً به خوابهاش فکر نمیکنه یا رویکرد سنتی داره و خواب بد که میبینه، با صدقه قضیه رو رفعورجوع میکنه. من فکر نمیکنم خوابهام معنایی منطق بر اصول...
-
شش: اونی که دربارۀ مدارا با سوختگیه
پنجشنبه 5 فروردین 1400 01:48
وقتی یه جای آدم میسوزه، انگار اون ناحیه تا یه مدت حافظۀ کاملی از سوختن داره، و هر بار درمعرض حرارت قرار میگیره، جوری درد میگیره انگار همین الآن داره دوباره از اول میسوزه. و اون هم نه حرات زیاد، مثلاً آب گرمی که باهاش ظرف میشوری یا حرارت لیوان چایی که دیگه وقت خوردنشه. این حافظه (که میدونم حافظه نیست واقعاً و...
-
پنج: اونی که دربارۀ فهرست خریده
چهارشنبه 4 فروردین 1400 18:11
شروع کردم یه فهرست خرید بنویسم و بعد برش دارم و برم اقلامش رو بخرم. شروع کردم به نوشتن: دو پاکت سیگار کمل مشکی. بعد همینجا تموم شد. هرچی فکر کردم دیگه چی میخوام، دیدم بیهمهچی به سر شود، واقعاً. مثلاً چی بخرم؟ چیپس و پفک و نوشابه؟ ال و بل و جیمبل؟ خیلی وقته که این آتوآشغالها رو نمیخورم مگر گاهبهگاه محض تنوع،...
-
چهار: اونی که دربارۀ چیزکیکه
دوشنبه 2 فروردین 1400 18:40
خرید اینترنتی هم چیز عجیبیه. دستکم برای من یکی خیلی عجیبه. مخصوصاً تو حوزۀ غذا. همیشۀ خدا بدون اینکه بدونم چی میخوام یا چی هوس کردم، سایت مربوطه رو باز میکنم و شروع میکنم به گشتن و آخرش چیزی رو سفارش میدم که حتی فکرش رو هم نمیکردم که ممکنه اون لحظه بخوام. (البته این مسئله استثنایی هم داشت که مربوط به زمانی...
-
سه: اونی که دربارۀ سانست پارکه
دوشنبه 2 فروردین 1400 05:05
تمومش کردم. واقعاً رمان خوبی بود. شخصیتهاش رو دوست داشتم و توش کلی چیز بود که باهاش حال کنم. مثلاً بهشدّت با این حال کردم که شخصیتها تو نیویورک، تو محلههای مختلفش، کلی رستورانِ خوبِ ارزون سراغ دارن. رستورانِ خوبِ ارزون، آرمان شکستخوردۀ زندگی منه. در وهلۀ اول بهخاطر اینکه دیگی واقعاً هیچی اینجا ارزون نیست. دیگه...
-
دو: اونی که دربارۀ طرز رهاکردنه
یکشنبه 1 فروردین 1400 17:20
دربارۀ بحران مالی سال 2008 که منجر به فروپاشی اقتصادی خیلی از کشورها و شهرها و شرکتها و افراد شد تا حالا چیزهای زیادی گفته یا نوشته شده؛ حتی فیلمهایی هم، چه مستند چه داستانی، دربارهاش ساخته شده که از همه شاخصتر فیلم «شرطبندی بزرگ» بود که از روی کتابی به همین نام ساخته شده. ولی هنوز خیلی از ابعاد قضیه برای خیلیها...
-
یک: اونی که دربارۀ بازگشته
یکشنبه 1 فروردین 1400 02:29
از مایلز هلر (پروتاگونیست سانست پارک نوشتۀ پال آستر) خوشم اومده. همونطور که از ویلی جی. کریسمس (پروتاگونیست تیمبوکتو نوشتۀ پال آستر) خوشم اومده بود، منتهی کمی کمتر. آستر بهوقت توصیف شخصیتهایی که میتونن از زندگیهایی که دارن دل بکنن و آوارگی پیشه کنن سنگ تمام میذاره. و اینکه مایلز عاشق دختری میشه که هنوز به سن...